نذور

لغت نامه دهخدا

نذور.[ ن ُ ] ( ع اِ ) ج ِ نَذْر : به ایفای نذور ونوافل قیام کرد. ( سندبادنامه ص 279 ). رجوع به نَذْر شود. || ( مص ) نَذْر. رجوع به نَذْر شود.

فرهنگ معین

(نُ ) [ ع . ] (اِ. ) جِ نذر.

فرهنگ فارسی

جمع نذر
( اسم ) جمع :نذر.

ویکی واژه

جِ نذر.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال لنورماند فال لنورماند فال مارگاریتا فال مارگاریتا فال پی ام سی فال پی ام سی فال ماهجونگ فال ماهجونگ