نحسی
نحسی. [ ن َ ] ( حامص ) بداختری. نافرجامی. شآمت. ( از ناظم الاطباء ). نامبارکی. شومی. مبارک نبودن. نحس بودن. نحوست :
به قدر هنر جست باید محل
بلندی و نحسی مکن چون زحل.سعدی.|| در تداول ، بدادائی. بدپک وپوزی. بهانه گیری بیجا. ننگی.
(نَ ) [ ع - فا. ] (حامص . ) ۱ - شومی ، نامبارکی . ۲ - خشک سالی .
۱ - شومی شامتنحوست مقابل سعادت .۲ - بدادایی بهانه گیری ( بیشتردرموردکودکان بکاررود ).
شومی، نامبارکی.
خشک سالی.