لغت نامه دهخدا
نجده ای ساز از شکسته دلان
اینچنین نجده را شکست مده.خاقانی. || مجازاً، بمعنی شجاع. ( غیاث اللغات ). || یار. یاور :
شیران شده یاوران رزمت
اقبال تو نجده یاوران را.خاقانی.|| یاری. یاوری : چون سلطان او را در حالت آن محنت بدید کوکبه جماعتی از خواص غلامان به نجده او فرستاد. ( ترجمه تاریخ یمینی ص 351 ).