نثار شدن

لغت نامه دهخدا

نثار شدن. [ ن ِ ش ُ دَ ]( مص مرکب ) افشانده شدن. ( ناظم الاطباء ) :
ای دریغا اشک من دریا بُدی
تا نثار دلبر زیبا شدی.مولوی.- جواهرنثار تحقیق شدن ؛ بیان کردن چیز راست و حقیقت گفتن. ( ناظم الاطباء ).
|| کشته شدن. ( ناظم الاطباء ). || قربان شدن. فدا شدن.

فرهنگ معین

( ~ . شُ دَ ) [ ع - فا. ] (مص ل . ) ۱ - افشانده شدن . ۲ - کشته شدن .

ویکی واژه

افشانده شدن.
کشته شدن.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال پی ام سی فال پی ام سی فال نخود فال نخود فال تاروت فال تاروت فال ای چینگ فال ای چینگ