لغت نامه دهخدا
این دو چیزم بر گناه انگیختند
بخت نافرجام و عقل ناتمام.سعدی.از بس که سیاه بخت و نافرجامم
در خواب ندیده روز هرگز شامم.محتشم کاشانی. || بی اثر. ناکارساز. ناکارگر. بی نتیجه. بیهوده. بی فایده. ( ناظم الاطباء ). لغو.( ترجمان القران ) ( دهار ): اللغو و اللغا؛ سخن نافرجام. ( السامی فی الاسامی ). التهجیل ؛ سخن نافرجام شنوانیدن. ( تاج المصادر بیهقی ) :
هیچ دانی که چیست دخل حرام
یا کدامست خرج نافرجام.سعدی.|| عمل قبیح و خرد و کوچک. ( ناظم الاطباء ).