ناشمرده

لغت نامه دهخدا

ناشمرده.[ ش ِ / ش ُ م ُ دَ / دِ ] ( ن مف مرکب ) شمرده ناشده. بی حساب. نامعدود. که نتوان شمرد از بسیاری :
همان کنجد ناشمرده فشاند
کزین بیش خواهم سپه بر تو راند.نظامی.مشمر گام گام همچو زنان
منزل ناشمرده باید شد.عطار.

فرهنگ فارسی

( صفت ) ۱ - شمرده نشده .۲ - بی حساب نامعدود مقابل شمرده .
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم