میزه

لغت نامه دهخدا

میزه. [ زَ / زِ ] ( اِ ) میان زین. ( لغت فرس اسدی ). میان زین و خانه زین. ( ناظم الاطباء ). میان زین بود. ( فرهنگ اوبهی ). میان زین اسب را گویند که خانه زین باشد. ( برهان ) ( آنندراج ) ( از شعوری ج 2 ورق 366 ).
میزه. [ زَ / زِ ] ( اِ ) بول. میزک. رجوع به میزک شود.
- میزه کردن ؛ بول کردن. شاشیدن. ادرار کردن.

فرهنگ معین

(زَ یا زِ ) (اِ. ) میان زین اسب ، خانة زین .
(زَ یا زِ ) (اِ. ) شاش ، ادرار، میز.

فرهنگ فارسی

میان زین اسب خانه زین .

ویکی واژه

میان زین اسب، خانة زین.
شاش، ادرار، میز.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال عشق فال عشق فال کارت فال کارت فال آرزو فال آرزو فال انبیا فال انبیا