مکحله

لغت نامه دهخدا

( مکحلة ) مکحلة. [ م ُ ح ُ ل َ ] ( ع اِ ) سرمه دان. ج ، مکاحل. ( مهذب الاسماء ) ( زمخشری ) ( ناظم الاطباء ). سرمه دان. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ).
مکحلة. [ م ُ ح ُ ل َ / م ُ ح َ ل َ ] ( ع اِ ) به لغت مراکش ، توپ و تفنگ. ( ناظم الاطباء ). به لغت اهالی مغرب آلتی است که بدان گلوله های سربی اندازند. ( از ذیل اقرب الموارد ) : فضربت مکحلة من جانب عسکر بکر فاصابت الوزیر فقتله. ( خلاصةالاثر ج 1 ص 382 ). || نام آلتی از آلات ساعات. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ).

فرهنگ معین

(مُ حُ لِ ) [ ع . مکحلة ] (اِ. ) سرمه دان .

فرهنگ عمید

میلۀ سرمه کشی.

فرهنگ فارسی

سرمه دان
( اسم ) سرمه دان .
به لغت مراکش توپ و تفنگ . به لغت اهالی آلتی است که بدان گلوله های سربی اندازند .

ویکی واژه

مکحلة
سرمه دان.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تاروت فال تاروت فال جذب فال جذب استخاره کن استخاره کن فال تخمین زمان فال تخمین زمان