منکسف

لغت نامه دهخدا

منکسف. [ م ُ ک َ س ِ ] ( ع ص ) ماه و آفتاب گرفته شده. ( آنندراج ). آفتاب و یا ماه گرفته شده. ( ناظم الاطباء ). گرفته.پوشیده. محجوب. ( یادداشت مرحوم دهخدا ) :
سخاوت تو و رای بلند و طالع و طبع
نه منقطع نه مخالف ، نه منکسف نه غوی.منوچهری.آفتابش گردد از گرز گرانت منکسف
اخترانش یابد از شمشیرشیرت احتراق.منوچهری.

فرهنگ معین

(مُ کَ س ) [ ع . ] (اِفا. ) آفتاب یا ماه یا سیاره ای که تمام یا بخشی از آن گرفته شده باشد.

فرهنگ عمید

ویژگی آفتاب یا ماه که تمام یا قسمتی از آن گرفته باشد.

فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱ - آفتاب ماه یا سیاره ای که تمام یا بخشی از آن گرفته شده باشد . ۲ - ( اختصاصا ) آفتاب در وقتی که تمام یا بخشی از آن گرفته شده باشد
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال جذب فال جذب فال نوستراداموس فال نوستراداموس فال سنجش فال سنجش فال تاروت فال تاروت