لغت نامه دهخدا
ز حجت شنو حجت ای منطقی
ز هر عیب صافی چو زر عیار.ناصرخسرو.وندر کتاب بر سخن منطقی
چون آفتاب روشن برهان کنم.ناصرخسرو.حکم حال منطقی خواهی ز حال فلسفی
کن قیاس آن را که اصغر مندرج در اکبر است.جامی.رجوع به منطق شود.
منطقی. [م َ طِ ] ( اِخ ) تخلص قاضی میرحسین بن معین الدین میبدی. ( یادداشت مرحوم دهخدا ). رجوع به حسین میبدی شود.