مماطله

فرهنگ معین

(مُ طَ لِ یا لَ ) [ ع . مماطلة ] ۱ - (مص ل . ) معطل کردن ، در انتظار نگه داشتن . ۲ - (اِمص . ) تاخیر، درنگ .

فرهنگ عمید

۱. کاری را به تٲخیر انداختن، امروزوفردا کردن.
۲. درنگ و تٲخیر در کار.

فرهنگ فارسی

کاری رابه تاخیرانداختن، امروزوفرداکردن ، درنگ وتاخیردرکار
۱ - ( مصدر ) تاخیر کردن در کاری یا در حق کسی معطل کردن در انتظار نگه داشتن . ۲ - ( اسم ) تاخیر درنگ .
در دین و وعده یا دور افکندن

ویکی واژه

مماطلة
معطل کردن، در انتظار نگه داشتن.
تاخیر، درنگ.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال احساس فال احساس فال راز فال راز فال درخت فال درخت فال تاروت فال تاروت