لغت نامه دهخدا
ممارسة. [ م ُ رَ س َ ] ( ع مص ) مِراس. ( منتهی الارب ). مروسیدن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). همیشگی ورزیدن. ( منتهی الارب ). || کوشیدن و تفحص کردن و تجربه نمودن و در کاری رنج نمودن. ( آنندراج ) ( غیاث ). با کسی یا چیزی واکوشیدن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( مصادر زوزنی ) ( دهار ). || درمان کردن. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ). علاج کردن. ( ناظم الاطباء ). رجوع به ممارست شود.