ملایمت. [ م ُ ی َ / ی ِ م َ ] ( از ع ، اِمص ) سازواری. ( غیاث ). مأخوذ از تازی ، موافقت و سازواری. ( ناظم الاطباء ). ملائمة. و رجوع به ملائمة شود. || مجازاً به معنی نرمی. ( غیاث ). خوشی و خوبی و نرمی. - باملایمت ؛ بانرمی و باآهستگی و با درنگ و آرام. || مدارا ونزاکت و لطافت و زیبایی و شیرین کاری و ملاطفت و مروت و خوش رویی. - ملایمت کردن ؛ انسانیت و مردمی کردن و مهربانی نمودن و شیرین زبانی و نرمی کردن. || دست آموزی و فرمان برداری و آرامی. ( ناظم الاطباء ). || دو چیز را فراهم آوردن. ( غیاث ).
فرهنگ معین
(مُ یِ مَ ) [ ع . ملائمة ] (اِمص . ) ۱ - به نرمی رفتار کردن . ۲ - خوشخویی .
فرهنگ عمید
با نرمی رفتار کردن، سازگاری و خوش رویی.
فرهنگ فارسی
بانرمی رفتارکردن ، سازگاری وخوشخویی ( اسم ) ۱ - موافقت مناسبت سازگاری ۲ - نرمی . توضیح دراصل ملاعمت بهمزه است و برای تبدیل همزه بیائ سبب و مجوزی نیست ( دکترخیام پور نداب ص ۱٠٠ ) چون مصدر مفاعله در تداول فارسی بکسر عین الفعل تلفظ میشود همزه مکسور را بدل بیائ کرده اند.
فرهنگستان زبان و ادب
{consonance} [موسیقی] احساس ثبات و خوشایندی ناشی از شنیدن دو یا چند صدا