مقول

لغت نامه دهخدا

مقول. [م َ ] ( ع ص ، اِ ) گفته شده. مقوول. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ). گفته شده. ( ناظم الاطباء ).
- مقول قول ؛ در اصطلاح نحویان ،مفعول قول است. ( از اقرب الموارد ). مثلاً در عبارت «قال علی ( ع ) : الناس نیام واذا ماتوا انتبهوا»، جمله «الناس نیام و...» مقول قول است.
|| در اصطلاح فلسفه ، محمول. مقول در جواب ماهو یعنی آنچه در مقام سؤال از ماهیت شی گفته و حمل شود و به عبارت دیگر ذاتیات نوعی و جنسی اشیاء را گویند. ( از فرهنگ علوم عقلی جعفر سجادی ). و رجوع به مقولات شود.
مقول. [ م ِق ْ وَ ] ( ع اِ ) زبان. ( دهار ) ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( غیاث ) ( ناظم الاطباء )( از اقرب الموارد ). || ( ص ) رجل مقول ؛ مردی نیک سخن. ( مهذب الاسماء ). مرد نیکوسخن یا تیززبان بسیارگوی. مِقوال مانند آن است و هما للذکر والانثی. ( منتهی الارب ). مرد نیکوسخن و تیززبان بسیارگوی و کذلک امراءة مقول. ( ناظم الاطباء ). فصیح. بسیار گویا. ج ، مقاول. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). و رجوع به مقوال شود. || مهتر به لغت یمن. ( منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ). قَیل به لغت اهل یمن. ج ، مقاول و مقاولة. ( از اقرب الموارد ). لقب قائدین یمن و اینان در مرتبه پس از اذواء بوده اند. ( مفاتیح العلوم ، یادداشت به خط مرحوم دهخدا ).
مقول. [ م ُ ق َوْ وَ ] ( ع ص ) بار بار گفته شده. مُقَوَّلَة و گویند کلام مقول وکلمة مقولة. ( ناظم الاطباء ). و رجوع به مقولة شود.

فرهنگ معین

(مَ ) [ ع . ] ۱ - (اِمف . ) گفته شده . ۲ - (اِ. ) گفتار. ۳ - محمول .

فرهنگ فارسی

مقوله: گفته شده، گفتار
۱ - ( اسم ) گفته شده . ۲ - گفتار. ۳ - محمول . توضیح مقول در جواب [ ما هو ? ] است - یعنی آنچه در مقام سوال از ماهیت شئ گفته و حمل شود و بعبارت دیگر ذاتیات نوعی و جنسی اشیائ را گویند ( دستورج ۳ص ۳٠۷ ) جمع : مقولات
بار بار گفته شده . مقوله و گویند : کلام مقول و کلمه مقوله .

ویکی واژه

گفته شده.
گفتار.
محمول.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم