مقاسات

لغت نامه دهخدا

مقاسات. [ م ُ ] ( از ع ، اِمص ) رنج کشیدن. ( غیاث ). مقاساة. تحمل. ( از یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) : و اگرنه آتشی که تن من بر این رنجها الف گرفته است و در مقاسات شداید خو کرده در این حوادث زندگانی چگونه ممکن باشدی. ( کلیله و دمنه چ مینوی ص 187 ). بنده را صبر او بود بر مقاسات آنچه بدو رسد از حکم حق سبحانه و تعالی. ( ترجمه رساله قشیریه چ فروزانفر ص 278 ). زبان تظلم بگشاد و مقاسات شداید و مکاید شرح داد.( سندبادنامه ص 216 ). تا مدت هفت سال بدین حال در مقاسات آن شداید و معانات آن مکاید گذارنیدند. ( ترجمه تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 56 ). چون به چاه حماد رسید، لشکر او به مقاسات اسفار و معانات اخطار متبرم گشته بودند. ( ترجمه تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 233 ). از تمادی ایام پدر و طول مقاسات هفوات او تبرم نمودند. ( ترجمه تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 316 ). بر سبیل مواسات روید و چون محنتی دررسد در مقاسات آن شریک و قسیم یکدیگر شوید. ( مرزبان نامه چ قزوینی ص 37 ). چهار خصلت... بر دوستان عین فرض آمد، یکی آنکه چون بلایی به دوست رسد خود را در مقاسات آن با دوست شریک گرداند. ( مرزبان نامه چ قزوینی ص 112 ). «زروی » به ملاقات او مقاساتی که از رنج تنهایی کشیده بود فراموش کرد. ( مرزبان نامه چ قزوینی ص 135 ). و رجوع به مدخل های قبل و بعد شود.
مقاساة. [ م ُ ] ( ع مص ) ( از «ق س و» ) رنج بکشیدن. ( تاج المصادر بیهقی ). رنج چیزی کشیدن. ( دهار ) ( از مجمل اللغة ) ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). معالجه امر شدید و مکابده آن. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) ( از اقرب الموارد ). و رجوع به دو مدخل قبل شود.

فرهنگ معین

(مُ ) [ ع . مقاساة ] (مص ل . ) رنج کشیدن ، سختی کشیدن .

فرهنگ عمید

رنج کشیدن، سختی کشیدن، به رنج و تعب افتادن.

فرهنگ فارسی

۱ - ( مصدر ) رنج چیزی را کشیدن : [ و اگر نه آنستی که تن من بر این رنجها الفت گرفته است و در مقاسات شداید خو کرده در این حوادث زندگانی چگونه ممکن باشدی ? ] ( کلیله . مصحح مینوی . ۲ ) ۱۸۷ - سختی کشیدن با کسی . ۳ - ( اسم ) تحمل رنج و سختی.

ویکی واژه

مقاساة
رنج کشیدن، سختی کشیدن.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال ماهجونگ فال ماهجونگ فال سنجش فال سنجش فال تاروت فال تاروت فال امروز فال امروز