معرس

لغت نامه دهخدا

معرس. [ م ُ ع َرْ رَ ] ( ع اِ ) فرودآمدنگاه در آخر شب. مُعرَس. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). مکانی که مسافران جهت استراحت در آخر شب فرودآیند. ( فرهنگ نوادر لغات کلیات شمس چ فروزانفر ) :
دیو سیاه غرچه فریب پلید را
بر جای حور پاک معرس نمی کنیم.مولوی ( دیوان شمس چ فروزانفر ).|| دیگدان. ( دهار ) ( مهذب الاسماء ) ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). || ( ص ) بیت معرس ؛ خانه بابیچه. ( منتهی الارب ). خانه ای که دارای عَرس بود ودر آن بیچه ساخته باشند. ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). خانه مسقف زمستانی.
معرس. [ م ُ رَ ] ( ع اِ ) مُعَرَّس. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ). رجوع به معنی اول مُعَرَّس شود.
معرس. [ م ِ رَ ] ( ع ص ) شتربان ماهر در شتربانی که براند وقت نشاط و فرود آید وقت سستی. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || آنکه بسیار ازدواج کند. ( از اقرب الموارد ).
معرس. [ م ُ ع َرْ رِ ] ( ع ص ) فروشنده عَرس که شتربچه باشد. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ازناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || مسافر و آنکه در آخر شب فرود آید. ( ناظم الاطباء ) ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). و رجوع به تعریس شود.
معرس. [ م ُ ع َرْ رَ ] ( اِخ ) مسجد ذی الحلیقه را گویند که در شش میلی مدینه واقع است و آبشخور اهل مدینه می باشد و حضرت رسول نیز بدین مکان آمدوشد داشت. ( از معجم البلدان ).

فرهنگ معین

(مُ عَ رَّ ) [ ع . ] (اِمف . اِ. ) ۱ - محل استراحت مسافران در آخر شب . ۲ - خانة مسقف زمستانی .

فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱ - محل استراحت مسافران در آخر شب . ۲ - خان. مسقف زمستانی
فروشنده عرس که شتر بچه باشد یا مسافر و آنکه در آخر شب فرود آید .

ویکی واژه

محل استراحت مسافران در آخر شب.
خانة مسقف زمستانی.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال درخت فال درخت فال تخمین زمان فال تخمین زمان فال تاروت فال تاروت فال سنجش فال سنجش