معاطف. [ م َ طِ ] ( ع اِ ) ج ِ مِعطَف. ( ناظم الاطباء ) ( اقرب الموارد ). رجوع به معطف شود. || ج ِ مَعطِف. گردنها. ( از اقرب الموارد ) ( از المنجد ). و رجوع به معطف شود. || چمهای رود و چمهای دره. ( ناظم الاطباء ). پیچ و خمها. پیچها : بر معاطف آن شعاب و مخارم آن هضاب اطلاع یافته بود. ( ترجمه تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 342 ). - معاطف جامه ؛ لابلاهای آن. درز و شکافهای آن : کیک از جامه دزد به جامه خواب خسرو درآمد و چندان اضطراب کرد که طبع خسرو را ملال افزود بفرمود تا روشنایی آوردند و در معاطف جامه خواب نیک طلب کردند، کیکی بیرون جست. ( مرزبان نامه ص 113 ).
فرهنگ معین
(مَ طِ ) [ ع . ] (اِ. ) جِ معطف . ۱ - گردن ها. ۲ - جامه هایی که در بالای جامه های دیگر پوشند. ۳ - لابه لاها.
فرهنگ عمید
لایه ها.
فرهنگ فارسی
( اسم ) جمع معطف شمشیرها .
ویکی واژه
جِ معطف. گردنها. جامههایی که در بالای جامههای دیگر پوشند. لابه لاها.