لغت نامه دهخدا
مضی ٔ. [ م ُ ضی ی ْٔ / م ُ ض ِءْ ] ( ع ص ) ( از «ض وء» ) روشن شونده و روشن کننده ، اسم فاعل از «اضأت » که لازم و متعدی است. ( غیاث ). روشن و تابان و درخشان و روشنی دهنده. ( ناظم الاطباء ). فروزان. روشن. روشن کرده. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) :
قدر او چرخ بلند و رای او شمس مضی ٔ
قدر او بحر محیط و جود او ابر مطیر.سنایی.پیشکار ضمیر و رای تواند
جرم مهر مضی و ماه منیر.سوزنی.