مصیر. [ م َ ] ( ع مص ) بازگردیدن کار. ( منتهی الارب ). صیر. صیرورة. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). بازگشتن. ( ترجمان القرآن جرجانی ص 89 ) ( آنندراج ). رجوع به صیر و صیرورت شود. ( غیاث ). || گشتن از حیّز به جنبانیدن. ( المصادر زوزنی ). || گشتن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( المصادر زوزنی ). || میل کردن به سوی کسی. ( منتهی الارب ). مصیر. [ م َ ] ( ع اِ ) روده. ج ، اَمْصِرة، مُصْران. جج ، مصارین. ( بحر الجواهر ) ( منتهی الارب ماده م ص ر ). رودگانی. ج ، مُصران. ( مهذب الاسماء ). معی. ( بحر الجواهر ). مصیر. [ م َ ] ( ع اِ ) بازگشت گاه. ( دهار ). مآب. مرجع. برگشتگاه. بازگشتگاه. بازگشت جای. ( یادداشت مؤلف ). جای بازگشت آب ، یا عام است. ( منتهی الارب ). جای بازگشتن. ( آنندراج ) ( مهذب الاسماء ) ( غیاث ). || ( اِمص ) بازگشت. ( ناظم الاطباء ). بازگشت کار. صیور. ( یادداشت مؤلف ) : باد ارکان دین و دولت را سوی او مرجع و مصیر و مآب.سوزنی.تا مآب و مصیر و ملجاء خلق نبود جز به خالق وهاب...سوزنی. مصیر. [ م َ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان موگوئی بخش آخوره شهرستان فریدن واقع در 25هزارگزی باختر آخوره با 672 تن جمعیت. آب آن از رودخانه و چشمه و راه آن اتومبیلرو است. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 10 ).
فرهنگ معین
(مَ ) [ ع . ] (مص ل . ) ۱ - گردیدن ، گشتن . ۲ - رجوع کردن ، بازگشتن . ۳ - انتقال یافتن . ۴ - منتهی شدن .
فرهنگ عمید
محل بازگشت.
فرهنگ فارسی
دهی از دهستان مو گوئی بخش آخور شهرستان فریدن . جلگه سردسیر . دارای ۶۷۲ تن سکنه . آب از رودخانه محلی . محصول : غلات حبوبات عسل کوهی گردو انگور جنگلی . شغل مردم : کشاورزی و گله داری است . بازگشتن ، بازگشت ، محل بازگشت ، عاقبت امر ۱- ( مصدر ) گردیدن گشتن تحول یافتن . ۲ - رجوع کردن بازگشتن . ۳- انتقال یافتن . ۴ - منتهی شدن . ۵- ( اسم ) محل بازگشت . ۶- پایان کار عاقبت امر . روده جمع امصره و مصران