مشروب. [ م َ ] ( ع ص ، اِ ) آشامیده شده. هر چیز آشامیده شده. و هر چیز آشامیدنی و قابل شرب. ( ناظم الاطباء ). نوشابه. ( فرهنگستان ). - مشروب و مأکول ؛ آب و غذا. || آبخورده و آب داده شده. ( ناظم الاطباء ). - مشروب شدن ؛ آب خوردن ، و آب داده شدن. ( ناظم الاطباء ). - مشروب کردن ؛ آبدادن.( ناظم الاطباء ). || در تداول کنایه از شراب و عرق و دیگر نوشابه های الکلی است. ( از یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). - مشروب فروش ؛ آن که عرق ، شراب و آبجو فروشد. و رجوع به مشروبات شود.
۱. هر نوع نوشیدنی الکل دار که باعث مستی شود. ۲. (صفت ) سیراب. ۳. (اسم، صفت ) آشامیدنی.
فرهنگ فارسی
آشامیده شده، آب وهرمایع دیگرکه آشامیده شود، آشامیدنی، نوشابه ۱ - ( اسم ) آشامیده شده نوشیده ۲ - ( صفت ) قابل شرب آشامیدنی : آب مشروب محل از دو قنات تامین میشود . ۳ - ( اسم ) آنچه که بنوشند نوشابه .