مسجود

لغت نامه دهخدا

مسجود. [ م َ] ( ع ص ) سجده شده. عبادت شده. معبود. پرستیده شده. ( ناظم الاطباء ). سجده گرفته. ( مهذب الاسماء ) :
مسجود زمین و آسمان است
تخت تو که از مکان نجنبد.خاقانی.- مسجود ملائک ؛ آدم ابوالبشر. ( یادداشت مرحوم دهخدا ).

فرهنگ معین

(مَ ) [ ع . ] (اِمف . ) سجده شده ، عبادت شده .

فرهنگ عمید

کسی یا چیزی که بر آن سجده می کنند.

فرهنگ فارسی

سجده شده، کسی که براوسجده کنند
(اسم ) سجده شده کسی که براو سجده کنند: ای آدم . تو آنی که الله تعالی ...و ترا در بهشت بنشاند و مسجود فریشتگان کرد .

ویکی واژه

سجده شده، عبادت شده.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تک نیت فال تک نیت فال مارگاریتا فال مارگاریتا فال سنجش فال سنجش فال جذب فال جذب