مستعان. [ م ُ ت َ ] ( ع ص ) نعت مفعولی از استعانة.یاری خواسته شده. یعنی کسی که از او استعانت کنند و یاری خواهند. ( غیاث ) ( آنندراج ). معول. ( منتهی الارب ).آنکه یاری از او خواهند. ( دهار ) ( مهذب الاسماء ). رجوع به استعانة شود : قال رب احکم بالحق و ربنا الرحمان المستعان علی ما تصفون. ( قرآن 112/21 ). چه گوئی بود مستعین مستعان گر نباشد چنین مستعین مستعان را.ناصرخسرو.خواهد ز تو استعانت ایرا بهتر ز تو مستعان ندیده ست.خاقانی.این فال ز سعد مستعار است هستیش ز مستعان ببینم.خاقانی.عدل شاه مستعان ملهوفان ، مستغاث مظلومان ، و مستمسک مهجوران است. ( سندبادنامه ص 112 ). گفت صوفی قادر است آن مستعان که کند سودای ما را بی زیان.مولوی ( مثنوی ).چون ستد زو نان بگفت ای مستعان خوش به خان و مان خود بازش رسان.مولوی ( مثنوی ). مستعان. [ م ُ ت َ ] ( اِخ ) نامی از نامهای باری تعالی. ( از مهذب الاسماء ) : ما اعتماد بر کرم مستعان کنیم کان تکیه عار بود که بر مستعار کرد.سعدی.
فرهنگ معین
(مُ تَ ) [ ع . ] (اِمف . ) یاری خواسته شده ، کسی که از او استعانت کنند.
فرهنگ عمید
کسی که از او استعانت می کنند.
فرهنگ فارسی
یاری خواسته شده، کسی که ازاواستعانت کنند (اسم ) ۱- کسی که از اوکومک خواسته شده یاری جسته . ۲ - صفتی است از صفات خدا. نامی از نامهای باری تعاللی
فرهنگ اسم ها
اسم: مستعان (پسر) (عربی) (مذهبی و قرآنی) (تلفظ: mostaeān) (فارسی: مستعان) (انگلیسی: mostaean) معنی: کسی که از او یاری خواسته شود، از صفات خدا، ( در قدیم ) آن که از او یاری می خواهند، ( به مجاز ) از نام ها و صفات خداوند
دانشنامه اسلامی
[ویکی اهل البیت] مستعان اسمی است برای خداوند تعالی، برای این که هیچ کس، انسان را کمک نمی کند، مگر این که او را از هدفش دور می گرداند و فقط خداوند است که شایسته کمک گرفتن می باشد. ترجمه شرح الاسماء الحسنی از علّامه سیدحسین همدانی دورودآبادی