مرتزق

لغت نامه دهخدا

مرتزق. [ م ُ ت َ زَ ] ( ع ص ، اِ ) هر چیز که ازآن نفع بردارند. ( منتهی الارب ). هر چیزی که بدان منتفع شوند. ( از اقرب الموارد ). رزق. روزی. ( یادداشت مرحوم دهخدا ). || آنکه از قوت و غذا و جز آن بهره مند شود. ( از متن اللغة ). روزی خوار. جیره خوار. روزی مند. ( یادداشت مرحوم دهخدا ). رجوع به مرتزِق شود.
مرتزق. [ م ُ ت َ زِ ] ( ع ص ) مرسوم گیرنده. روزی یابنده. ( آنندراج ). || وظیفه دار. مرسوم دار. ( فرهنگ فارسی معین ) ( ناظم الاطباء ). علوفه دار. ( ناظم الاطباء ). نعت فاعلی است از ارتزاق. رجوع به ارتزاق شود.

فرهنگ معین

(مُ تَ زَ ) [ ع . ] (اِمف . ) هرچیز که از آن روزی خورند.

فرهنگ فارسی

( اسم ) مرسوم گیرنده مرسوم دار وظیفهدار .

ویکی واژه

هرچیز که از آن روزی خورند.
بهره‌مند، روزی یافته.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال کارت فال کارت فال تماس فال تماس فال رابطه فال رابطه فال تاروت فال تاروت