مدیه

لغت نامه دهخدا

( مدیة ) مدیة. [ م َدْ / م ُدْ / م ِدْ ی َ ] ( ع اِ ) دشنه. ( منتهی الارب ). شفره. ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ) ( متن اللغة ). سکین. ( متن اللغة ). ج ، مَدی ̍ ، مُدی ̍، مِدی ̍، مُدیات ، مُدَیات. || قبضه کمان. ( منتهی الارب ): مدیةالقوس ؛ کبدها. ( متن اللغة ) ( اقرب الموارد ).

فرهنگ فارسی

شفره

ویکی واژه

مَدیه
مِدیه
احتمال حضور قریب‌الوقوع کسی یا کسانی از مردم مَد یا ماد. مدیه ممکن است به دو بخش مَد - ئیه قابل تجزیه باشد و اصطلاحاتی چون مده، مدی، مدیو، مادیو گونه متعدد تلفظ این واژه است.
تلفظ یونانی مَدیه، که اشاره به قوم آریایی ماد دارد.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم