لغت نامه دهخدا مدهش. [ م ُ هَِ ] ( ع ص ) درحیرت افکننده. ( آنندراج ) ( از منتهی الارب ). دهشت آورنده. آشفته کننده. سرگردان نماینده. بی هوش کننده. ( ناظم الاطباء ). هولناک. مایه حیرت. ترسناک. نعت فاعلی است از ادهاش. رجوع به ادهاش شود.مدهش.[ م ُ دَهَْ هَِ ] ( ع ص ) مُدهِش. ( ناظم الاطباء ). نعت فاعلی است از تدهیش. رجوع به مُدْهِش و تدهیش شود.
فرهنگ فارسی دهشت آور، حیرت انگیز، چیزی که باعث سرگشتگی وحیرت بشود( اسم ) در دهشت اندازنده دهشت آور حیرت آور .