مختفی. [ م ُ ت َ ] ( ع ص ) نهان و پوشیده. ( آنندراج ) ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). نهان و پوشیده و پنهان شده. ( ناظم الاطباء ) : نور حس با این غلیظی مختفی است چون خفی نبود ضیائی کان صفی است.مولوی.بند تقدیر و قضای مختفی هان نبیند آن بجز جان صفی.مولوی.|| بیرون آورنده و آشکاراکننده. ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). || نباش یعنی کفن آهنج. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ) نباش و کفن آهنج. ( ناظم الاطباء ). کفن دزد.( مهذب الاسماء ). || پنهان کننده. ( ناظم الاطباء ) ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). و رجوع به اختفاء شود.
پنهان شونده ، پنهان، نهان و پوشیده ۱ - ( اسم ) پنهان شونده . ۲ - ( صفت ) پوشیده پنهان : نک پیاپی کاروانها مقتفی زین شکاف در که هست آن مختفی . ( مثنوی ) یا قضای مختفی . قضاوقدر الهی که پوشیده و نهانست : بند تقدیر وقضای مختقی که ببیند آن بجز جان صفی . ( مثنوی ) یا های مختفی . های غیر ملفوظ که های بیان حرکت ماقبل است ( مثلا در : خانه لانه ) .