مخاصم. [ م ُ ص ِ ] ( ع ص ) خصومت کننده. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ). خصومت و دشمنی کننده با هم و مخالف و ناموافق و جنگجونبرد کننده با هم و حریف و معارض. ( ناظم الاطباء ).
فرهنگ معین
(مُ ص ) [ ع . ] (اِفا. ) دشمنی کننده ، دشمن .
فرهنگ عمید
ویژگی شخص خصومت کننده، دشمنی کننده.
فرهنگ فارسی
خصومت کننده، دشمنی کننده، پیکارکننده ( اسم ) خصومت کننده دشمنی کننده جمع : مخاصمین .