متمادی

لغت نامه دهخدا

متمادی. [ م ُ ت َ ] ( ع ص ) دراز. ( آنندراج ) ( غیاث ). هر چیز دراز و طولانی. ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). کشیده. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). مدت متمادی ؛ مدت دراز و زمان بسیار. ( ناظم الاطباء ). || ستیهنده در چیزی. ( آنندراج ) ( از منتهی الارب ). ستیزنده و خصومت کننده. || کسی که الحاح واصرار در کاری میکند و مداومت بر آن مینماید. ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). و رجوع به تمادی شود.

فرهنگ معین

(مُ تَ ) [ ع . ] (اِفا. ) طولانی ، دائمی .

فرهنگ عمید

۱. مدت دار، طولانی.
۲. [قدیمی] ویژگی کسی که بر چیزی اصرار و لجاج کند.

فرهنگ فارسی

مدت دار، دائمی، همیشگی، دراز
( اسم و صفت ) مدت دارنده طولانی دراز : مدتی میگذرد که در کمین این مرغان بوده ام
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تاروت فال تاروت فال فرشتگان فال فرشتگان فال نخود فال نخود فال کارت فال کارت