ماسوا

لغت نامه دهخدا

ماسوا. [ س َ ] ( ع اِ مرکب ) مأخوذ از تازی بیرون از و خارج از و بغیر و جز آن و علاوه بر آن و باضافه. ( ناظم الاطباء ). و رجوع به معنی دوم «ما» شود. || آنچه سوای ذات باری تعالی است و آن همه موجودات و مخلوقات است. ( غیاث )( آنندراج ) : خالد ندانست که سیف اﷲ مقتول شمشیر ماسوا و مقهور سنان و تیر اعدا نگردد. ( ترجمه تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 458 ). و رجوع به ماسوی شود.

فرهنگ معین

(سوی ) (سَ ) [ ع . ] (حر اض . ) به غیر از آن ، جز.

فرهنگ عمید

آنچه به غیر خدا باشد.

فرهنگ فارسی

ماسوی: بغیر آن، جز آن، خارج از آن ، ماسوی الله: جزخدا، آنچه سوای ذات باری تعالی باشد
ماخوذ از تازی بیرون از و خارج و ازو و بغیر و جز آن

ویکی واژه

به غیر از آن، جز.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم