لوچه

لغت نامه دهخدا

لوچه. [ ل َ / لُو چ َ / چ ِ ] ( اِ ) لب سطبر یا سطبر شده به علت خشم یا اندوه. لنج. مَشفر ( در شتر ). لوشه. لفج.
- لب و لوچه ؛ از اتباع. رجوع به مدخل لب و لوچه شود.
- لوچه اش آویزان بودن ؛ عدم رضایت با چهره ای عبوس نمودن.

فرهنگ معین

(لُ چِ ) (عا. ) لب ، لب کوچک .

فرهنگ عمید

لب: لب ولوچه.

فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱- لب کوچک . ۲- لب . یا لب و لوچه .
لب سطبر یا سطبر شده به علت خشم و اندوه . لوشه .
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم