لباسات. [ ل ِ ] ( ع اِ ) ج ِ لباس. || کنایه از تملق و چاپلوسی است. ( غیاث ) : سخن آموز که تا پند نگیری ز سخن پند را باز ندانی ز لباسات و فریب.ناصرخسرو. || مکر و تزویر و خدعه و دوروئی : شاها ز تو غوری بلباسات بجست ماننده جوژه از کف خات بجست از اسب پیاده گشت و رخ پنهان کرد پیلان بتو شاه داد و از مات بجست.فردوس مطربه ( از تاریخ جهانگشای جوینی ).