لاق

لغت نامه دهخدا

لاق. ( از ع ، ص ) مخفف لایق. رجوع به لایق شود: لاق گیس تو یا او یا من و غیره ، لایق گیسوی تو یا او یا من.
لاق.( اِ ) لاغ. صورتی از لاغ ، تار گیسو. رجوع به لاغ شود.

فرهنگ معین

[ ازع . ] (ص . ) (عا. ) شایسته ، سزاوار.

فرهنگ فارسی

( صفت ) شایسته سزاوار : لاق گیس تو لاق ریشت . توضیح بعضی آنرا صورتی از لاغ بمعنی تار گیسو گرفته اند .

ویکی واژه

(عا.)
شایسته، سزاوار.
پا، لِنگ
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال نخود فال نخود فال راز فال راز فال ماهجونگ فال ماهجونگ فال اعداد فال اعداد