قعر. [ ق َ ] ( ع مص ) به تک رسیدن : قعر البئر قعراً؛ به تک چاه رسید. || مغاک کردن. گود کردن. || آشامیدن هر آنچه در کاسه باشد. ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ): قعر الاناء؛ آشامید آنچه در آن بود. ( منتهی الارب ). || از تک خوردن. ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ): قعر الثریدة؛ از تک اشکنه خورد. ( منتهی الارب ). || بر زمین افکندن. || از بیخ بریدن : قعر الجرة؛ قلعها من اصلها. || بچه ناتمام افکندن. ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ). قعر. [ ق َ ] ( ع اِ ) تک و پایان هرچیزی. ته. بن. ج ، قُعور. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ): قعر البیت ؛ بن خانه. ( مهذب الاسماء ) : هر کجا تو با منی من خوش دلم ور بود در قعر چاهی منزلم.مولوی.در قعر بحر محبت جان غریق بود که مجال دم زدن نداشت. ( گلستان ). || جلس فی قعر بیته ؛ کنایة عن ملازمته له. ( اقرب الموارد ). || کاسه بزرگ. ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ). || گوی شکافته در زمین برابر. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). جوبة تنجاب من الارض. ( اقرب الموارد ). || شهر. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ): ما فی هذا القعر مثله ؛ ای فی هذاالبلد. ( اقرب الموارد ). || مقابل حدبه. ( یادداشت مؤلف ). مقعر، در مقابل محدب. قعر. [ ق َ ع َ ] ( ع اِ ) عقل کامل و تمام. ( اقرب الموارد ). خرد و دانش. ( منتهی الارب ). گویند: فلان بعیدالقعر، یا فلان ما فیه قعر. ( اقرب الموارد ). قعر. [ ق َ ] ( اِخ ) قریه ای است از دره ای ، و نزد آن ده دیگری موسوم به سرع وجود دارد، این قریه ها نخل و مزارع و چشمه ها دارند و در وادی رخیم واقع شده اند. ( معجم البلدان ).
فرهنگ معین
(قَ عْ ) [ ع . ] (اِ. ) گودی و ته چیزی .
فرهنگ عمید
ته، تک، گودی و ته چیزی.
فرهنگ فارسی
ته، تک، گودی و ته چیزی ( اسم ) بن ته تک : محمود مدتی در قعر این بحر غواصی می کرد .
دانشنامه اسلامی
[ویکی الکتاب] معنی غَارِ: غار - شکاف کوه (سوراخ وسیعی است که در کوه باشد ، و مقصود از آن در "إِذْ هُمَا فِی ﭐلْغَارِ" غاری است که در کوه ثور قرار داشته ، و این غار غیر از غاریست که در کوه حرا قرار داشت و محل نزول اولین آیات قرآن کریم بر پیامبر صلی الله علیه وآله بود ) معنی هَارٍ: به آرامی افتاده ( کلمه هار اصلش هائر بوده و به معنی به آرامی افتاده است . و عبارت "علی شفا جرف هار فانهار به فی نار" جهنم استعارهای است که حال منافقین مورد نظر را تشبیه میکند به حال کسی که بنائی بسازد که اساس و بنیانش بر لب آبرفت یا مسیل باشد که هیچ... تکرار در قرآن: ۱(بار) «قعر» به معنای پایین ترین نقطه چیزی است، و لذا این واژه در معنای ریشه کن ساختن به کار می رود.