قدوه

لغت نامه دهخدا

( قدوة ) قدوة. [ ق ُ وَ ] ( ع اِ ) پیشوا. قِدَة. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). مرجع. مقتدا :
یکی گفتش ای قدوه راستی
بدین بر چرا نیکوئی خواستی.سعدی.|| راه مسلوک. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ).

فرهنگ معین

(قُ وِ ) [ ع . قدوة ] (ص . ) پیشوا، مقتدا.

فرهنگ عمید

۱. سرمشق، الگو.
۲. کسی که به او اقتدا کنند، شخصی که از او پیروی کنند، پیشوا.

فرهنگ فارسی

پیشوا، آنکه باواقتداکنند، آنکه ازاوپیروی کنند
( صفت ) پیشوا مقتدا .

ویکی واژه

قدوة
پیشوا، مقتدا.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم