فورا

لغت نامه دهخدا

( فوراً ) فوراً. [ ف َ رَن ْ ] ( ع ق ) بشتاب. دروقت. دردم. بی درنگ. حالی. درحال. درساعت. ( یادداشت مؤلف ). رجوع به فور شود.

فرهنگ عمید

به شتاب، بی درنگ.

فرهنگ فارسی

بشتاب . در وقت
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم