فلاکت

لغت نامه دهخدا

فلاکت. [ ف َ ک َ ] ( از ع ، اِ مص ) فلک زدگی و ناداری.( غیاث از فردوس اللغات ). و این مصدر جعلی است وضعکرده متأخرین. ( غیاث ). نکبت. بدبختی. غالباً این مصدر را برساخته ایرانیان از کلمه فلک زده دانسته اند. ( فرهنگ فارسی معین ). مصدر منحوت است. ( یادداشت مؤلف ). || خواری و ذلت. ( فرهنگ فارسی معین ).
- فلاکت بار. رجوع به این کلمه شود.

فرهنگ معین

(فَ کَ ) [ ازع . ] (اِمص . ) ۱ - بیچارگی ، بدبختی . ۲ - خواری ، ذلت .

فرهنگ عمید

ناداری و خواری، فلک زدگی، بیچارگی، بدبختی.

فرهنگ فارسی

بیچارگی، بدبختی، ناداری وخواری، فلک زدگی این کلمه درعربی استعمال نمیشوددرفارسی ساخته شده
( اسم ) ۱ - نکبت بد بختی ۲ - خواری ذلت . توضیح غالبا این مصدر را بر ساخته ایرانیان از ترکیب فلکزده دانسته اند . ولی ظاهرا این کلمه از مفلاک ع ساخته شده

ویکی واژه

miseria
بیچارگی، بدبختی.
خواری، ذلت.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال درخت فال درخت فال ماهجونگ فال ماهجونگ فال شمع فال شمع فال سنجش فال سنجش