فرنه

لغت نامه دهخدا

فرنه. [ ف َ ن َ / ن ِ ] ( اِ ) به معنی لعنت و نفرین باشد. ( برهان ). مصحف «فریه ». ( حاشیه ٔبرهان چ معین از سراج اللغات ). رجوع به فریه شود.
فرنه. [ ] ( اِخ ) جایی است که نامش در شعر هذیل آمده است. ( از معجم البلدان ).

فرهنگ فارسی

جایی است که نامش در شعر هذیل آمده است .

ویکی واژه

فرن یا پرن، از اصطلاحات مشترک زبان اسکیتی، پارسی، مادی سده هفتم پیش از میلاد. از کلمات مریوط به معتقدات سرزمین پادشاهی ماد٬ به معنی نیروی سحرآمیز و افتخار شاهی تعبیر شده.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم