فرمانی

لغت نامه دهخدا

فرمانی. [ ف َ] ( ص نسبی ) به فرمان. مطیع. فرمان بردار :
گر بدو بنگری امروز یکی لحظت
طاعتی گردد و بیچاره و فرمانی.ناصرخسرو.

فرهنگ معین

( ~ . ) (ص . ) فرمانبر، مطیع .

فرهنگ فارسی

به فرمان . مطیع

ویکی واژه

فرمانبر، مطی
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال ابجد فال ابجد فال زندگی فال زندگی فال کارت فال کارت فال ای چینگ فال ای چینگ