فرزندی

لغت نامه دهخدا

فرزندی. [ ف َ زَ ] ( حامص ) فرزند بودن. بنوت :
بدو راهبر گفت کای پادشاه
دلت شد به فرزندی او گواه.فردوسی.- فرزندی کردن ؛ انجام وظیفه فرزند در حق والدین :
فرزند کسی نمیکند فرزندی
گر طوق طلا به گردنش بربندی.؟

فرهنگ فارسی

( صفت ) منسوب به فرزند متعلق به فرزند : مهر فرزندی .
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم