فرا شدن

لغت نامه دهخدا

فراشدن.[ ف َ ش ُ دَ ] ( مص مرکب ) درشدن. درآمدن :
فراشو چو بینی در صلح باز
که ناگه در توبه گردد فراز.سعدی.رجوع به فرا، فرارفتن ، فرازرفتن وفرازشدن شود.

فرهنگ معین

(فَ. شُ دَ )(مص ل . )۱ - داخل شدن ، درآمدن . ۲ - خشمگین شدن . ۳ - رفتن .

فرهنگ عمید

۱. داخل شدن.
۲. نزدیک شدن.
۳. رفتن.
۴. عصبانی شدن.

فرهنگ فارسی

۱ - داخل شدن در آمدن ۲ - خشمگین شدن عصبانی شدن عصبانی گشتن ۳ - شدن رفتن: تدبر باندیشه از پی کار ی فرا شدن .

ویکی واژه

داخل شدن، درآمدن.
خشمگین شدن.
رفتن.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم