فتیل. [ ف َ ] ( ع ص ) تافته. ( منتهی الارب ). مفتول. ( اقرب الموارد ). || ( اِ ) رسن باریک از پوست خرمابن ، و گاهی آن را بر حلقه دو چوب استاده وادیج بندند. ( منتهی الارب ). ریسمان باریکی از لیف خرما یا موی یال یا پوست. ( اقرب الموارد ). || رشته دانه خرما. ( منتهی الارب ). آنچه در چوبچه هسته خرما بود. ( ترجمان علامه جرجانی ترتیب عادل ). || آنچه از چرک بدن که با انگشتان بتابی. ( اقرب الموارد ). ریم و چرک به انگشتان تافته. ( منتهی الارب ).
فرهنگ معین
(فَ ) [ ع . ] ۱ - (ص . ) تافته ، مفتول . ۲ - ریسمان باریک از پوست خرمابن . ۳ - آن چه از چرک بدن که با انگشتان تابند.
فرهنگ عمید
= فتیله
فرهنگ فارسی
۱ - ( صفت ) تافته مفتول ۲ - رسن باریک از پوست خرما بن و گاهی آن را بر حلقه دو چوب ایستاده و ادیج بندند ۳ - آنچه از چرک بدن که با انشگتان تابند ۴ - مقیاسی است معادل ۱ / ۶ فلس .
ویکی واژه
تافته، مفتول. ریسمان باریک از پوست خرمابن. آن چه از چرک بدن که با انگشتان تابند.