فتات

لغت نامه دهخدا

فتات. [ ف ُ ] ( ع اِ ) ریزه و شکسته از هر چیزی. ( منتهی الارب ): ماتفتت من الشی ٔ؛ ریزه نان را گویند. ( اقرب الموارد ). فَتات ؛ ریزه نان را گویند، و ریزه هر چیز را نیز گفته اند. ( برهان ). تحقیق اینکه واژه فوق اصلاً فارسی است یا عربی ، میسر نشد.
فتاة. [ ف َ ] ( ع اِ ) مؤنث فتی. ج ، فتیات. ( منتهی الارب ). زن جوان. ( ترجمان علامه جرجانی ترتیب عادل بن علی ). || کنیزک. ( ترجمان علامه جرجانی ) ( اقرب الموارد ).

فرهنگ معین

(فُ ) [ ع . فتاة ] (اِ. ) ۱ - ریزه و شکسته از هرچیز. ۲ - ریزة نان .

فرهنگ عمید

دختر جوان.
خرده و شکستۀ چیزی، ریزۀ هرچیز.

فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱ - ریز و شکسته از هر چیز ۲ - ریزه نان .

فرهنگ اسم ها

اسم: فتات (دختر) (فارسی) (تلفظ: fatāt) (فارسی: فَتات) (انگلیسی: fatat)
معنی: دختر جوان

ویکی واژه

فتاة
ریزه و شکسته از هرچیز.
ریزة نان.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال رابطه فال رابطه فال تک نیت فال تک نیت فال چای فال چای فال ماهجونگ فال ماهجونگ