لغت نامه دهخدا
گرچه موش از آسیا بسیار دارد فایده
بیگمان روزی فروکوبد سرش خوش آسیا.ناصرخسرو.امید بسته برآمد ولی چه فایده ، زآنک
امید نیست که عمر گذشته بازآید.سعدی.قصه به هرکه میبرم فایده ای نمیدهد
مشکل درد عشق را حل نکندمهندسی.سعدی.رجوع به فائده شود.
- بافایده ؛ فایده مند.
- بی فایده ؛ : فریاد بی فایده برداشتند. ( گلستان ).
- پرفایده :
پرفایده و نعمت چون ابر به نوروز
کز کوه فرودآید چون مشک مقطر.ناصرخسرو.- فایده داشتن :
مرا مگوی که سعدی طریق عشق رها کن
سخن چه فایده دارد که پند می ننیوشم.سعدی.-فایده کردن :
ثنا و «طال َ بقا» هیچ فایده نکند
که در مواجهه گویند راکب و راجل.سعدی.رجوع به فائده شود.