لغت نامه دهخدا فارغ بال. [ رِ ] ( ص مرکب ) فارغبال. آسوده خاطر : کو ز شاه ایمن است و فارغ بال شاه را بخت فرخ آمدفال.نظامی.رجوع به فارغ البال شود.