غیوب

لغت نامه دهخدا

غیوب. [ غ َ ] ( ع ص ) بمعنی غائب. فعول بمعنی فاعل و برای مبالغه است. ( از اقرب الموارد ).
غیوب. [ غ ُ ] ( ع مص ) غایب شدن. ( تاج المصادر بیهقی ). ناپدید شدن. ( منتهی الارب ). دور و جدا شدن. ( از اقرب الموارد ) .
غیوب. [ غ ُ ] ( ع اِ ) ج ِ غَیب. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ) ( تاج العروس ). رجوع به غیب شود.
- علام الغیوب ؛ داننده نهانیها. داننده غیبها. نامی از نامهای خدای تعالی.

فرهنگ معین

(غَ ) [ ع . ] (ص . ) (مص ل . ) غایب شدن ، ناپدید شدن .

فرهنگ عمید

= غیب

فرهنگ فارسی

جمع غیب
غیب

ویکی واژه

غایب شدن، ناپدید شدن.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال رابطه فال رابطه فال شمع فال شمع فال نوستراداموس فال نوستراداموس فال زندگی فال زندگی