غنجموش

لغت نامه دهخدا

غنجموش. [ غ َ ] ( اِ ) جغز. ( فرهنگ اوبهی ). غنجمرش. غنجرش. وزق. غوک. ( برهان قاطع ). وزغ. بَزَغ. چغز. قورباغه. قاس. رجوع به غنجرش ، وزغ ، غوک و قورباغه شود.

فرهنگ معین

(غَ ) (اِ. ) وزغ ، غوک ، قورباغه .

فرهنگ عمید

وزغ، غوک، قورباغه.

ویکی واژه

وزغ، غوک، قورباغه.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تماس فال تماس فال ماهجونگ فال ماهجونگ فال نوستراداموس فال نوستراداموس فال امروز فال امروز