غلاظ

لغت نامه دهخدا

غلاظ. [ غ ِ ] ( ع ص ، اِ ) ج ِ غَلیظ. ( غیاث اللغات ) ( المنجد ). صاحب اقرب الموارد جمع غلیظ را ذکر نکرده است.
- امعاء غلاظ. رجوع به امعاء شود.
غلاظ. [ غ ُ ] ( ع ص ) سطبر. درشت. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( غیاث اللغات ). غلیظ. ( اقرب الموارد ).

فرهنگ معین

(غِ ) [ ع . ] (ص . ) جِ غلیظ .

فرهنگ عمید

= غلیظ
* غلاظِ شداد:
۱. تندخو و خشن.
۲. با شدت و تحکم، محکم و استوار: سوگندهای غلاظ شداد. &delta، برگرفته از قرآن کریم (تحریم: ۶ ).
* غلاظ و شداد: =* غلاظِ شداد

فرهنگ فارسی

جمع غلیظبمعنی درشت وستبرغلاظشداد:درشت وسخت، درشتخویان
( صفت ) جمع غلیظ . یا غلاظ شداد . سخت و درشت . یا فرشتگان ( ملایکه ) غلاظ شداد . فرشتگان سخت و درشتخو و سنگدل ستبر جگران سخت خشمان . یا ماموران ( مامورین ) غلاظ شداد . ماموران سخت و درشتخو و قسی . یا معائ غلاظ . روده فراخ .

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی غِلَاظٌ: آنان که خشونت عمل دارند (جمع غلیظ است )
ریشه کلمه:
غلظ (۱۳ بار)

ویکی واژه

جِ غلیظ.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال ورق فال ورق فال تاروت فال تاروت فال تاروت فال تاروت فال تماس فال تماس