عیاد

لغت نامه دهخدا

عیاد. ( ع مص ) بیمارپرسی نمودن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). دیدار کردن از بیمار. ( از اقرب الموارد ). عیادة. عَود. عُوادة. رجوع به عَوْد و عوادة و عیادة شود.

فرهنگ معین

(عِ ) [ ع . ] (اِمص . ) بازگشت .

فرهنگ عمید

۱. به احوال پرسی مریض رفتن.
۲. به سوی کسی یا چیزی بازگشتن.
۳. دوباره شروع کردن.
۴. بازگشت.

فرهنگ فارسی

( مصدر ) شروع کردن کاری را و بار دیگر مباشر آن شدن . ۲ - ( اسم ) بازگشت .

ویکی واژه

بازگشت.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تک نیت فال تک نیت فال تاروت فال تاروت استخاره کن استخاره کن فال پی ام سی فال پی ام سی