علم شدن. [ ع َ ل َ ش ُ دَ ] ( مص مرکب ) مشهور و معروف گشتن. ( ناظم الاطباء ) ( از آنندراج ). سرشناس شدن : دوات و قلم مظهر دانشند به دانش توان شد به عالم علم.لبیبی.هرکه علم شدبه سخا و کرم بند نشاید که نهد بر درم.سعدی ( گلستان ).به یُمن دولت منصور شاهی علم شد حافظ اندرنظم اشعار.حافظ.میان جوانان علم شوی ؛ ممتاز گردی. || ظاهر شدن. ( غیاث اللغات ) ( ناظم الاطباء ).
فرهنگ معین
(عَ لَ. شُ دَ ) [ ع - فا. ] (مص ل . ) مشهور شدن ، سرشناس شدن .
فرهنگ فارسی
( مصدر ) ۱ - مشهور شدن معروف گشتن ۲ - ظاهر شدن . ۳ - اطلاق شدن کلمه ای به معنیی به سبب استعمال بسیار .