صدساله

لغت نامه دهخدا

صدساله. [ ص َ ل َ / ل ِ ] ( ص نسبی مرکب ) دارای صد سال. مرد صدساله ؛ مردی که عمر او به صد سال رسیده است. || ( اِ مرکب ) یادبودی بمناسبت صدمین سال تولد یا وفات شخصی یا حدوث واقعه ای یا تأسیس امری .

فرهنگ فارسی

( صفت ) ۱ - آن که صد سال بر او گذشته : پیرمرد صد ساله . ۲ - یادبودی که بمناسبت صدمین سال تولد یا وفات شخص بزرگ یا حدوث واقعه ای مهم بر پا کنند سده .
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم